هنوز اينجا نيستم انگار. انگار اين چهار ماه را يک دفعه تا کردن و حس من چسبيده به حس پيش از رفتنم. باز عراق، باز بوش احمق و باز کافه مجاری محبوبم.
راستی پس ورد يادت نيومد؟
در ضمن امشب حمال نبودن بنده کاملا محرز شد چون ريده شد به کله ام!!!!
در ضمن گلدون شبدر افتاد از دو طبقه و من يه گلدون پر غنچه داوودی خريدم به جاش. بهتون بگم که ديگه گير نمی خوام بدم "از دل برود هر آنکه از ديده برفت"!!!!!