Thursday, April 29, 2004

Masterbation

IS

An option!


توجه کنيد دوستان

Masterbation

IS

An option.....

Tuesday, April 27, 2004

همچين هم که فکر می کنی حال و حوصله چانه زدن ندارم. حرفتو بزن کارتو بگو کوال دارم بايد برم.......

قانون عشق ...... مثل آب برای شکلات

بعدشم کوکی های منو تو بی اجازه پاک کردی؟؟؟؟؟؟

زت

Thursday, April 22, 2004

دانشگاه کلمبيا اين روزهای بهاری را با سر و صدای طبل و سوت می گذراند. دانشجويان تحصيلات تکميلی که برای دانشگاه کار می کنند در انتهای تلاش سه ساله شان برای تشکيل يک يونيون (اتحاديه) دانشجويی اعتصاب کرده اند. من هم ميانشانم. خوشبين نيستم که ببريم. بايد به واقعيات پايبند ماند. اما در عمق وجودم يک حس بی نظير وجود دارد که "ای دوست جوان همدانشگاهی که امروز اينجايی يا خواهی آمد، من هر کمکی که از دستم بر آمد برای تو کردم حتی اگر تو خود قدمی برای حقت برنداشتی من هر روز ساعتها برای حق تو (و خودم) فرياد زدم. من ديگر در برابر تو مسووليتی ندارم و با نهايت آرامش و با وجدانی آسوده بعد از 90 سال به زير خاک خواهم رفت زيرا که به مسووليت انسانيم در برابر جامعه انسانی پاسخی صحيح داده ام."
و اما تو دوست من که ايستادی و نگاه کردی ، تو در برابر ناحقی هايی که بر من، خودت و دوستانمان رفته است و می رود مسوولی و بگذار برايت بگويم که از نظر من در انجام وظيفه انسانی ات کوتاهی کرده ای.......

برای من روشن است که تا کجا به عنوان يک انسان می توانم روی تو حساب کنم!!

Thursday, April 15, 2004

برای هوا که بوی گيلانش پرم می کند از خاطره......

گيلان جان
بعد از همه بلاهايی که امروز سرم اومد ، وقتی سيل مسايل نو ريخت رو سرم، فکر کردم که چرا من از هر مرزی که بگذرم ازمرز شهروند درجه دوی جهانی بودن به شهروند عادی جهانشهر بودن گذر نمی کنم. فکر کردم که من سپيده چه کرده ام که در عوضش شخصيت انسانی من هميشه هر کجا که باشم زير سوال می رود. رفتم توی کافه نشستم و هی گفتم بی شرفها، مضحک اند...... و هی ته دلم که حسابی آشوب بود داد زدم چرا. خانه که آمدم و ماهی و سالاد درست کردم محض خاطر قولی که به مامانم داده بودم کم کم انگار خون توی سلولهای خاکستری مخم به جريان افتاد. ياد چشم های زيبا و درشت پسرک افتادم که پر اشک شد. همه مساله گويی توی يک آن حل شد. من خودم انسانيت و شرافتم را سر يک بی صبری کوچک زير سوال برده بودم، يک آن کاش آن لحظه ده سالگی ام را به ياد آورده بودم.......

Wednesday, April 14, 2004

حرفم را ته ته حلقم نگه می دارم... می خواهد اما بپرد بيرون به فرياد که شرمم می آيد از تو که از بغداد آمده ای و رئيست خود خود رامسفلد است. حرفم را اما قورت می دهم و خشک خشک آنگونه که نيستم سلام و عليکی می کنم و باز هم وقتی کلمه می خواهد از سينه ام بزند بيرون که خانواده را نجس نکنی از کارم می گويم.
با تو چه بگويم؟
مرد مرا با امثال تويی کاری نيست. ميان ما زمينی نيست که دانه سخنی از آن برويد وقتی شرافت انسانی مردمانی همانند مرا اينگونه زير سوال برده ای .....
سکوت می کنم و مکالمه را می کشانم به آخرش.
"تا آينده" و می دوم که توی توالت فرنگی بالا بياورم.

Monday, April 12, 2004

سايه از من بلند تر است.
همين کافی است.
صورت سايه
پر جوش نشده است.
ابروهای بر نداشته اش توی چشم نمی زند.
سايه بلند و باريک است
زير استخوان کتفش چربی ندارد.
سايه کمرش باريک است
هر چه سايه بپوشد بهش می آيد
سايه سفيد نيست

آينه را برندار بيار
سايه کافی است!

Saturday, April 10, 2004

Thursday, April 08, 2004

مساله 2592- دخترى كه باكره نيست چنانچه بكارتش به واسطه شوهركردن از بين رفته باشد‏ ‏لازم نيست از پدر يا جدپدرى اجازه بگيرد; ولى اگر به واسطه پريدن يا مانند آن از بين رفته باشد‏ ‏بايد از آنان اجازه بگيرد; بلكه اگر - نعوذ بالله- به واسطه زنا هم از بين رفته باشد احوط آن است‏ ‏كه اجازه بگيرد.
:))

مساله 2595- "مهر" اندازه معينى ندارد و مى‎توان هرچيز حلالى را كه ارزش داشته باشد -‏ ‏كم باشد يا زياد; عين باشديا منفعت - مهر قرار داد; و از پيامبر اكرم (ص) نقل شده كه فرموده اند:
‏"بهترين زنان امت من زنى است كه از همه زيباترو از همه كم مهرتر باشد".
سليقه بابا!

مساله 2597- اگر شوهر در ضمن عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد معلوم شود‏ ‏كه باكره نبوده ; به هم زدن عقد خالى از اشكال نيست ; ولى اگر به اقرار زن يا به راهى ديگر ثابت‏ ‏شود كه پيش از عقد بكارت او از بين رفته ; شوهرمى تواند تفاوت بين باكره و غير باكره را از مهر او‏ ‏كم كند.
از اين مساله می توان به قيمت اين پرده مقدس پی برد اما متاسفانه آقای منتظری اين محاسبه را به عهده خوانندگان گذاشته اند.

مساله 2617- اگر مرد همسر ديگرى اختيار كند; چنانچه همسرش باكره باشد حد اقل سه شب‏ ‏اول و يا هفت شب اول مخصوص اوست ; و چنانچه غير باكره باشد سه شب حق اوست ; و در اين‏ ‏مورد او بر همسر يا همسران ديگراولويت دارد.
!!!!!

مساله 2629- اگر زن يا شوهر - يكى از آنها - بچه بخواهد و ديگرى نخواهد; در صورتى كه هيچ‏ ‏كدام عذر موجه وشرعى نداشته باشند حق شوهر مقدم است ; ولى چنانچه زن عذر موجه و شرعى‏ ‏داشته باشد - مثل اينكه آبستن شدن براى او ضرر مهم داشته باشد - شوهر نمى تواند بچه دار شدن‏ ‏را به او تحميل نمايد.
چی بگم ؟؟؟؟

نهم - مادر و خواهر و دختر كسى كه با او لواط كرده است :


مساله 2660- مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است ; اگرچه لواط‏ ‏دهنده و بنابراحتياطواجب لواط كننده بالغ نباشند. و اگر با يكى از آنان ازدواج كرده است پس از‏ ‏اطلاع بايد از او جدا شود و نياز به طلاق نيست ; ولى اگر براى حفظ آبرو به حسب ظاهر طلاق‏ ‏دهد مانعى ندارد.
‏ ‏
مساله 2661- اگر اول با مادر يا خواهر و يا دختر كسى ازدواج نمايد و پس از نزديكى با همسر‏ ‏خود با آن كس لواط كند; آن زن بر مرد لواط كننده حرام نمى شود; و اگر پس از عقد و پيش از‏ ‏نزديكى لواط كند احوط آن است كه از زن خود به طلاق جدا شود; و در صورت اول چنانچه زن‏ ‏خود را طلاق داد احوط آن است كه ديگر با او ازدواج نكند.
‏ ‏
مساله 2662- اگر يقين ندارد كه دخول شده بلكه شك يا گمان داشته باشد اين احكام جارى‏ ‏نمى شود; ولى اگر وثوق و اطمينان دارد كه دخول شده اين احكام جارى است .

شاهکاره!!!!‎

مساله 2779- اگر شوهر همسر خود را دو بار طلاق دهد و بعد از هر طلاق به او رجوع كند يا‏ ‏دو بار او را طلاق دهد وبعد از هر طلاق و گذشتن عده با او ازدواج كند; پس از طلاق سوم آن زن‏ ‏بر او حرام مى‎شود; ولى اگر بعد از طلاق سوم به ديگرى شوهر كند; با پنج شرط شوهر اول دوباره‏ ‏مى‎تواند با آن زن ازدواج نمايد:
‏ ‏
1 - عقد شوهر دوم دائمى باشد نه موقت ; پس اگر مثلا او را براى يك ماه يا يك سال متعه كند; بعد‏ ‏از آنكه از او جداشد شوهر اول نمى تواند با او ازدواج نمايد.
‏ ‏
2 - شوهر دوم بالغ باشد.
‏ ‏
3 - شوهر دوم با او نزديكى و دخول كند. و بنابراحتياط واجب دخول در جلو باشد و به گونه اى‏ ‏باشد كه هر دو لذت ببرند; بلكه احوط اين است كه انزال هم شده باشد.
‏ ‏
4 - شوهر دوم طلاقش دهد يا از دنيا برود.
‏ ‏
5 - عده طلاق يا عده وفات شوهر دوم تمام شود.
:)))))))))))))))))

Tuesday, April 06, 2004

برای دوستان گيلک.....
هميشه بهاره گيلان/ می ديله قراره گيلان....

گيلان جان زود می آيم.....