Saturday, September 11, 2004

بگذار برايت بگويم که بر آنچه می توان پا گذاشت پا گذاشته ام
.و آنچه می توان شکست شکسته ام
.و هر آنچه می توان ناديده گرفت گرفته ام
.و سنگی شده ام.

سنگ را فرقی نيست از قله ای رفيع آمده باشديا از دل دريا.
سنگ را باکی نيست که از جا بکنندشو نگاهش کنند و باز بر خاک بيندازندش.
سنگ شاد نمی شود چه در دل خاک باشدچه در جيب همچون تويی.
سنگ تاريخ نداردسنگ آرزو ندارد
برای سنگ خدا باشد يا نباشد
برای سنگ عشق باشد يا نباشد
سنگ حتی به بوسه ای عاشقانه شاهزاده نمی شود.
برای سنگ اصالت مسخره است
سنگ رشد نمی کند بر انگشت تو حتی اگر بنشيند.
سنگ الماس باشد
چخماغ باشد
آهک باشد
سنگ زيبا
عادی
زشت
سنگ تراش خورده
بکر

و من سنگ!


اين از پارسال
اينبار وقتی نگاه می کنم می بينم سنگ شده ام حالا شما بگين نه ولی من سنگ!